نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: اخلاق و رفتار خانواده شوهر

1172
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2018
    شماره عضویت
    37762
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    اخلاق و رفتار خانواده شوهر

    سلام خسته نباشید من ۲۵ سالمه و شوهرم ۳۳ سالش اول خانوادم با ازدواج منو همسرم مخالف بودند به دلیل نداشتن خونه بعدا پدرش قول داد که خونه بخرند وعقد کردیم شش ماهه از عقدمون میگذره ولی هنوز خونه ای نخریدند از یک طرف مادرشوهرم خیلی شوخی های بیجا میکنی و من رو مورد تمسخر قرار میده چند بار هیچی نگفتم ولی میدونند من رو چاقیم حسایم و من رو مسخره میکنند قدم ۱۵۵ به من میگند کوتوله ای تو دست خودم که نبوده وچاقیم هم به دلیل قرصهای افسردگی هست که میخورم البته خانواده شوهرم و شوهرم بی اطلاع هستند برادر شوهرم هم خیلی دخالت میکنه زن نداره ولی توی زندگیمون دخالت میکنه سر همین شوخی که مامانش کرد اومد پیام داد که مامان من فرشتس و..‌. میتونید دیگه نیایید خونمون دربرابرشونم شوهرم مظلومه و هیچی نمیگه خیلی بیخیاله هر کاری که بهش میگم انجام بده انجام نمیده میگه فراموش کردم جمعه ها برای خانوادش ناهارو شام از بیرون میگیره ولی زمانی که من یه پفک هزارتومانی میخام همون روز میگه ندارم ولی همش میگه دوست دارم هیچوقت هم تو و حرف بدی بهم نزده از یک طرف دیگه بابام چهار ساله فوت شدند و حقوق مامانم حدود ۴ میلیونی میشه ولی هر روز به من میگه فردا تو باید خرجی خونه رو بدی گوشت بخری و...حتی اون هفته هم دچار حمله عصبی شدم مامانم به جای دلداری اومده بالا سرم تو چشمام نگاه میکرد میگفت الهی زبونت برا همیشه بند بیاد الهی درد بی درمون بگیری و رو تخت بیمارستان باشی وزمانی با شوهرم حرف میزنم پشت در به حرفامون گوش میده و میگه این کارو نکن اون کارو بکن من خسته شدم حتی تا مرز خودکشی رفتم و سابقه خودکشی هم دارم کم اوردم کمکم کنید

  2. بالا | پست 2


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : شوهر

    سلام

    بهتر هست با شوهرتون صحبت کنید تا دست از بیخیالی بردارن و از لحاظ عاطفی بیشتر حمایتتون کنن

    شما زن و شوهر هستید باهم راحت باشید و حرفاتونو بزنید و سعی کنید همدیگرو درک کنید

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30434
    نوشته ها
    521
    تشکـر
    199
    تشکر شده 452 بار در 246 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط baranam نمایش پست ها
    سلام خسته نباشید من ۲۵ سالمه و شوهرم ۳۳ سالش اول خانوادم با ازدواج منو همسرم مخالف بودند به دلیل نداشتن خونه بعدا پدرش قول داد که خونه بخرند وعقد کردیم شش ماهه از عقدمون میگذره ولی هنوز خونه ای نخریدند از یک طرف مادرشوهرم خیلی شوخی های بیجا میکنی و من رو مورد تمسخر قرار میده چند بار هیچی نگفتم ولی میدونند من رو چاقیم حسایم و من رو مسخره میکنند قدم ۱۵۵ به من میگند کوتوله ای تو دست خودم که نبوده وچاقیم هم به دلیل قرصهای افسردگی هست که میخورم البته خانواده شوهرم و شوهرم بی اطلاع هستند برادر شوهرم هم خیلی دخالت میکنه زن نداره ولی توی زندگیمون دخالت میکنه سر همین شوخی که مامانش کرد اومد پیام داد که مامان من فرشتس و..‌. میتونید دیگه نیایید خونمون دربرابرشونم شوهرم مظلومه و هیچی نمیگه خیلی بیخیاله هر کاری که بهش میگم انجام بده انجام نمیده میگه فراموش کردم جمعه ها برای خانوادش ناهارو شام از بیرون میگیره ولی زمانی که من یه پفک هزارتومانی میخام همون روز میگه ندارم ولی همش میگه دوست دارم هیچوقت هم تو و حرف بدی بهم نزده از یک طرف دیگه بابام چهار ساله فوت شدند و حقوق مامانم حدود ۴ میلیونی میشه ولی هر روز به من میگه فردا تو باید خرجی خونه رو بدی گوشت بخری و...حتی اون هفته هم دچار حمله عصبی شدم مامانم به جای دلداری اومده بالا سرم تو چشمام نگاه میکرد میگفت الهی زبونت برا همیشه بند بیاد الهی درد بی درمون بگیری و رو تخت بیمارستان باشی وزمانی با شوهرم حرف میزنم پشت در به حرفامون گوش میده و میگه این کارو نکن اون کارو بکن من خسته شدم حتی تا مرز خودکشی رفتم و سابقه خودکشی هم دارم کم اوردم کمکم کنید
    سلام عزیزم.
    متاسفانه ادمایی که بقیه رومسخره میکنن یازیادی متکبرن و خودشونو بالامیبینن یااینکه به طرف حسادت میکنن و بااینکارمیخوان تحقیرش کنندو باکوچیک کردنش احساس بزرگی میکنند.
    یه راه حلش که خیلیم سخته و تحمل زیادی میطلبه اینه که وقتی شروع میکنن به مسخره کردن تو ازشون تعریف کن یعنی بدیشونوباخوبی جواب بده اینجوری هم مهرت به دلشون میشینه هم ازرفتارشون خجالت زده میشن و دیگه تکرارش نمیکنن هم اینکه به عنوان یه خانوم محترم و مقتدرباهات رفتارمیکنن.خیلی سخته بدی روباخوبی جواب دادن ولی بهترین راه حله.سکوت نکن بدیشونو باخوبی خودت جواب بده .
    دررابطه باافسردگیتم بنظرم یه کلاس هنری ثبتنام کن که بهش علاقه داری یا درزمینه کامپیوتر ،هرکلاس اموزشی که موردعلاقت هست و میدونی باهاش میتونی درامدداشته باشی ثبتنام کن اینجوری هم سرگرمی و کمتر فکرای منفی میکنی هم پشتوانه مالی میشه براآینده ت.
    درکل سعی کن قوی باشی و ازنظرروحی هرجورکه میتونی خودتوتقویت کنی.فکرکن ببین برابچه هات میخوای چجورمادری باشی؟یه مادرعصبی و افسرده و ضعیف ؟
    یا یه مادرمقتدر و مستقل و موفق؟
    هیچوقت واسه تغییرکردن دیرنیست کافیه روخودت کارکنی.
    انشالله موفق باشی
    امضای ایشان
    جوری عاشقتم که

    انگار دنیا فقط همین یه مرد رو داره

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : اخلاق و رفتار خانواده شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط baranam نمایش پست ها
    سلام خسته نباشید من ۲۵ سالمه و شوهرم ۳۳ سالش اول خانوادم با ازدواج منو همسرم مخالف بودند به دلیل نداشتن خونه بعدا پدرش قول داد که خونه بخرند وعقد کردیم شش ماهه از عقدمون میگذره ولی هنوز خونه ای نخریدند از یک طرف مادرشوهرم خیلی شوخی های بیجا میکنی و من رو مورد تمسخر قرار میده چند بار هیچی نگفتم ولی میدونند من رو چاقیم حسایم و من رو مسخره میکنند قدم ۱۵۵ به من میگند کوتوله ای تو دست خودم که نبوده وچاقیم هم به دلیل قرصهای افسردگی هست که میخورم البته خانواده شوهرم و شوهرم بی اطلاع هستند برادر شوهرم هم خیلی دخالت میکنه زن نداره ولی توی زندگیمون دخالت میکنه سر همین شوخی که مامانش کرد اومد پیام داد که مامان من فرشتس و..‌. میتونید دیگه نیایید خونمون دربرابرشونم شوهرم مظلومه و هیچی نمیگه خیلی بیخیاله هر کاری که بهش میگم انجام بده انجام نمیده میگه فراموش کردم جمعه ها برای خانوادش ناهارو شام از بیرون میگیره ولی زمانی که من یه پفک هزارتومانی میخام همون روز میگه ندارم ولی همش میگه دوست دارم هیچوقت هم تو و حرف بدی بهم نزده از یک طرف دیگه بابام چهار ساله فوت شدند و حقوق مامانم حدود ۴ میلیونی میشه ولی هر روز به من میگه فردا تو باید خرجی خونه رو بدی گوشت بخری و...حتی اون هفته هم دچار حمله عصبی شدم مامانم به جای دلداری اومده بالا سرم تو چشمام نگاه میکرد میگفت الهی زبونت برا همیشه بند بیاد الهی درد بی درمون بگیری و رو تخت بیمارستان باشی وزمانی با شوهرم حرف میزنم پشت در به حرفامون گوش میده و میگه این کارو نکن اون کارو بکن من خسته شدم حتی تا مرز خودکشی رفتم و سابقه خودکشی هم دارم کم اوردم کمکم کنید

    دوست عزیز این زندگی و انتخاب شماست و باید درکش کنید .
    تصور اینکه بتونید کسی رو تغییر بدید یک تصور اشتباهه .
    شما فقط میتونید در برخورد با رفتارهای طرف مقابلتون از سلاح بی تفاوتی استفاده کنید.
    در شوخی کردن خانواده شوهر تا وقتی که حساس باشید از این روش برای تحت فشار قرار دادنتون استفاده میکنن.
    یعنی وقتی شمارو مسخره میکنن حرفشون رو به محدوده شوخی بکشونید و بی ارزش کنید .
    وقتی حرف طرف مقابل به اینصورت تلقی بشه دیگه کارساز نیست .
    و چون نمیتونه شمارو ناراحت کنه به مرور ترک خواهد شد .
    پس این نوع برخورد شما با طرف مقابلتون هست که در نهایت احترام بتونید برخورد کنید.
    اینکه به شوهرتون فشار بیارید تا در برابر خانواده اش موضع گیری کنه مسلما بعد از مدت کوتاهی برعلیه خود شما بکار گرفته خواهد شد .
    پس کمی اگاهانه تر برخورد کنید و از سیاست های زنانه استفاده کنید .
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30982
    نوشته ها
    912
    تشکـر
    459
    تشکر شده 876 بار در 507 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : اخلاق و رفتار خانواده شوهر

    سلام عزیزم
    خب خیلی سخته با چند خط بخوایم کمکت کنیم
    اشتباه اولت اینه که تحت درمانی و شوهرت ازین مسئله بی خبر
    او دوم اینکه معیارات چی بود برای ازدواج ؟ ایا قبل از ازدواج ازین اخلاقهای همسرت بی خبر بودی؟؟؟
    اینکه به شما میگه خرج زندگی رو باید تامین کنی خیلی تاسف باره ، هیچوقت شاغل نشو و بزار شوهرت خودش
    مخارج رو تامین کنه
    و دوم اینکه اگه شوهرت جلو زخم زبانهای خانواده شوهرت رو نمیگیره فاصلت رو باهاشون حفظ کن و جوابی بهشون نده
    نه به مادرشوهرت نه برادر شوهرت هیچ جوابی
    خیلی کار سختیه ولی وقتی چیزی بهت گفتن نگاهشون کن و لبخند بزن و بکار دیگه مشغول شو
    بزار فکر کنن حرفشون پشیزی برات ارزش نداره ایطوری شاید دیگه ادامه ندن
    همیشه حاضر جوابی و گریه و زاری جواب نمیده
    بعدشم پیش همون دکتری که برات قرص تجویز کرده برو و مشاوره بگیر برای شوهرت
    باید قدم قدم بری جلو اگه می خوای زندگیت رو نجات بدی

    نمیتونی نه شوهرت نه خانوادشو تغییر بدی
    ولی شاید بتونی کنترلشون کنی عزیزم واست ارزوی موفقیت دارم
    امضای ایشان
    دندانم شکست

    برای سنگریزه ای که در غذایم بود

    دردم گرفت

    نه برای دندانم

    برای کم شدن سوی چشم مادرم

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2017
    شماره عضویت
    37437
    نوشته ها
    269
    تشکـر
    127
    تشکر شده 158 بار در 116 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : اخلاق و رفتار خانواده شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط baranam نمایش پست ها
    ...
    خواهرم سلام.
    من فقط میخواستم یه راهنمایی کنم که این مشکلات رو جز به جز حل کنین.




    ببینین بیاین رو راست باشیم.


    شما متاسفانه مشکلاتتون یکم زیاده خب قبول داریم.
    هر کسی مشکلاتی داره.


    پیشنهاد من اینه که شما بیاین یه لیست ایجاد کنین.


    چه لیستی ؟


    ببینین مثلا با همین متن شما شروع میکنم.


    لیست مشکلات من:


    1.افسردگی (خفیف-متوسط-شدید دارم. یکییش رو بنویسین)


    2.از کسانی دلگیرم.(اسم اشخاص: .... و اینکه جلوی هر کدوم بنویسین چرا دلگیرین.)


    3.مشکل چاقی (وزن و قدتون چقدره و اینکه چقدر باید کم کنین.)


    4.احساسات همسرم نسبت به خودم رو چقدر قبول دارم( کم-زیاد-متوسط) (یکیش رو انتخاب کنین)


    5.مشکل اینکه احساس میکنم همسرم از لحاظ مالی به من توجه نمیکنه










    اینا همه رو مثال نوشتم. ولی این یکی رو حنما بنویسین کار داریم باهاش:




    "اهداف جدید من"




    و اینجا تا میتونین پر کنین.
    یه لیست بلندی ایجاد کنین.


    ببینین مثلا میخواین چطوری باشین؟؟؟


    وزن مثلا میخواین دقیقا ینی دقیقه دقیق ایده ال باشین؟؟ همین الان بنویسین رو کاغذ.




    مثلا من برای کم شدن وزن پیشنهاد میکنم برین باشگاه و هر روز سخت تمرین کنین خیلی سخت تمرین کنین.


    با این یه تیر چند نشون میزنین. 1. اندام ایده ال به دست میارین 2. استرس نگرانی و افسردگی خیلی کم میشه 3 مسخره کردن توسط بقیه کم میشه و مطمین باشین تحسین تون میکنن! 4. هدف های جدید پیدا میکنین و اصلا دیگه به این فکر نمیکنین که این چی گفت اون چی گفت چون دیگه هدف هاتون براتون ارزشمندتر میشن خیلی ارزشمند تر






    وقتی کاری ندارین کتاب بخونین. کتاب روانشناسی هم بخونین کتابی که علاقه دارین بخونین.










    یه چیز مهم اون لیست اول که توش مشکلات رو نوشتیم یادتون هست؟ یه کاری میکنین. اون لیست رو مینویسین و بعدش چیکار میکنین؟ خودتون تنهایی چک نمیکنین.


    پس چیکار میکنین؟


    میاید به همسرتون میگین عزیزم من یه چیزایی هست که ازت میخوام تو این موارد به من کمک کنی و بتونیم این مشکلات رو دونه به دونه حل کنیم.


    با این کار 1. هم همسرتون بیشتر به شما نزدیک میشه و از حال شما خبر پیدا میکنه 2. احساسش نسبت به شما عمیق تر میشه و حس مسولیت دو طرفه هم بیشتر میشه 3. مشکلات حل میش و .....






    به نظرم این کار یه شروع ارزشمنده امیدوارم هر چه زودتر انجامش بدین.




    همین الان یه کاغذ و مداد بردارین و هر چی مشکل یا ایده به ذهنتون میاد بنویسین.




    وقتی مشکلات رو نوشیتن و به همسرتون نشون دادین اینکار رو بکنین:




    1. مشکل فلان. راه کار: راه حل رو با همسرتون فکر کنین و به دست بیارین. مثلا یه نمونه بگم برای خودم که انجامش دادم




    1. مشکل چاقی: باشگاه هر روز 2.5 ساعت-نیم ساعت ورزش صبحگاهی +رژیم غذایی +صبر خیلی زیاد


    و این رو تا یه جای خوبی پیشرفت کردم و قلبا راضی ام.


    یه مثال دیگه:


    مشکل فکر کردن به مسخره شدن توسط دیگران: چرا من این فکر کردن های دیگران برام مهم شده؟ چون عزت نفسم کم هست اعماد به نفسم کم هست . چرا اینا کم هستن؟ چون موفقیت هایی که من براشون برنامه ریزی کردم تقریبا همگی بلند مدت هستن. پس من باید برنامه های کوتاه مدت رو بیشتر کنم تا همیشه اعتماد به نفس زیاد بمونه و الان حرفای پوچ بقیه برام اهمیتی ندارن و به راحتی از کنارشون میگذرن.






    منم مشکل افسردگی داشتم و شایدم دارم ولی مطمینا به زودی حل میشه






    خواهرم فقط این چیزایی که گفتم رو تک به تک انجام بدین.


    مطمینا همه چیز به نفع شما میشه. بعده انجام دادن یه سری کار ها همگی خیلی بیشتر به شما احترام میگذارن. ولی قبلش شما اونقد به خودتون احترام میگذارین که احترام بقیه براتون عادی بشه




    من راجب امیدواری حرف نمیزنم که بگم خواهرم من امیدوارم اوضاع درست بشه! نخیر. من راه حل رو گفتم. گفتن امیدوارم لازم نیست. لازمه ی الان شروع عمل کردن هست.


    ببینم چیکار میکنین. فرق یه ادم عادی و یه ادم بی نظیر.

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2017
    شماره عضویت
    37437
    نوشته ها
    269
    تشکـر
    127
    تشکر شده 158 بار در 116 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : اخلاق و رفتار خانواده شوهر

    ادمایی که قد کوچیک دارن بعضی کار ها رو خیلی راحت تر از بقیه انجام میدن
    و همچنین ادمایی که قد بلند دارن هم همینطور بعضی کار ها براشون راحت تره
    و همچین کار هایی داریم که برای اینکه به بهترین نحو انجام بشه باید قد عادی داشته باشیم.

    هر کدوم خوبی خودشون رو دارن. شما قد کوچک تری دارین برین تو گوگل سرچ کنین که خوبی های قد کوتاه چیه. روی دیگه سکه رو ببینین. روی مثبت رو و ازش استفاده کنین. به روی منفی توجه کنین که نمیشه کاری انجام داد. دیدتون رو عوض کنین. میدونین یه سالی بود یادم نیس
    یه مسابقه المپیک بود فکر کنم. بین یه ایرانی و یه مرد ژاپنی . مرد ایرانی خیلی قدش بلند بود. ولی مرد ژاپنی خیلی قد کوچیکی داشت.

    همه میگفتن ایرانیه معلومه میبره. اخرش اون ژاپنیه یه جوری برد همه انگشت به دهن موندن الان هم خودم الان شگفت زده هستم از این اراده این ادم که واقعا فوق العاده هست.
    ویرایش توسط ss75 : 02-01-2018 در ساعت 02:50 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد